نتایج جستجوی عبارت «مسعود کوهکن دبستان بختگان مدرسه ولی‌عصر(عج) هنرستان فنی شهید باهنر رشته فنی برق بدر فتح فاو حلبچه عراق خیبر امدادگر شلمچه گلراز شهدا ۱۳۶۲/۱۲/۱ ۱۳۶۷/۴/۱۴ ۱۳۷۶/۶/۲» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید همت علی بهمرد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
...
شهدا سال 65 -دست نوشته ای از شهید علیرضا بخش پور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد عليرضا بخش پور »
آری! سکوت مرگبار همه جا را فرا گرفته و من تنها در سنگر نشسته‌ام و زمین و آسمان غم‌آلود را نگاه می‌کنم. ابرهای سپید و سیاه جلوی نور خورشید را گرفته و همه جا را تاریک کرده و من تنها در سنگر نشسته‌ام و در فکر مادر، پدر، برادر، خواهران و دوستانم هستم که الان آنها در کجا و من در کجا. آری! بغض در گلویم حلقه زده و نمی‌دانم از غم زندگی چه بنویسم و دستم، یاریم نمی‌کند...
شهدا سال 61 -نامه شهید محمد به روش
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید محمد به روش »
یا ایها الذین آمنوا ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم. ای مسلمانان اگر نصرت دهید دین خدا را، نصرت دهد خدا شما را و ثابت کند قدمهای شما را. ای خدای بزرگ کاش جای یک جان هزاران جان داشتم که در راه تو فدا می‌کردم. سلام بر شما پدر و مادرم، الآن که دارم برایتان نامه می‌نویسم ساعت 12 ظهر است و تمام برادران در سنگر دست به دعا برداشته‌اند. اینجا همه جا سکوت است و فقط صدای...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید علی شیر آبیار
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ » شهيد علي شير آبيار »
علی شیرآبیار فرزند غلامحسین، 19/4/1328در یک خانواده مذهبی و متدین در روستای سنگرویه از بخش کوه پنج سیرجان، بدنیا آمد. خانواده‌اش بخاطر علاقه فراوانی که به امیرالمؤمنین علی(ع) داشتند، نام اورا علی نهادند. تقید پدر و مادر به اصول و مبانی اسلام، وی را فردی مؤمن و دوستدار دین و مذهب تشیع بار آورد. کمبود تسهیلات و امکانات تحصیلی در روستای محل زندگیش، اورا از نعمت تحصیل محروم نمود. برای همراهی با خانواده و کاستن مشکلات آنها، ابتدا...
شهدا سال ۶۸ به بعد -زندگینامه شهید رضا علیمردانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهداي پس از جنگ - از سال ۱۳۶۸ به بعد »
با قامتی چون سرو و با حضوری سبز بر کویر وارد شد و مژده رویش و زندگی را به ارمغان آورد. با خون خود بر رمل‌ها نقش سرخ زد و بر پهن‌دشت آن فریاد اقامه حق را سرود. رضا، ۱۳۵۱/۱۱/۱۵ در روستای حسن‌آباد نی‌ریز نغمه زندگی را سر داد. از دوران کودکی به دلیل پاره‌ای مشکلات از تحصیل محروم ماند و برای کمک به تأمین بخشی از نیازمندی خانواده به امور کشاورزی پرداخت. ۱۳۷۰/۱/۲ لباس مقدس سربازی را...
شهدا سال 63 -وصیتنامه شهید حسن فراستی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ » شهيد حسن فراستي »
بسم الله الرحمن الرحیم و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل‌الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. آنهایی که در راه خدا کشته می شوند مرده مپندارید بلکه آنها زنده‌اند و نزد خدای خود روزی می‌خورند. (آل عمران) با نام خداوند و با یاد انبیا و اولیا(ع) و با سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب، ناجی امت انقلاب اسلامی. با سلام بر حافظان و جانثاران انقلابش، رزمندگان کفر ستیز دلیر و قهرمان اسلام. سلام بر ارواح طیبه شهدای عزیز...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محمد زحل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محمد زحل »
بسم‌الله الرحمن الرحیم به نام او که همه چیزم اوست. به نام او که از اویم. به نام او که دوستش دارم. معشوقم است. احساس [اش] می‌کنم با ذره وجودم، اما بیانش نمی‌توان کرد. سپاس خداوند متعال را که توفیق داد تا ندای حسین زمان را لبیک بگویم. با درود و سلام فراوان به محضر امام زمان (عج) و با سلام و درود به خمینی بت‌شکن، رهبر کبیر انقلاب اسلامی. با سلام و درود فراوان بر تمامی شهدای اسلام، از کربلا...
جانفشانی دو تن از شهدا در عملیات محرم
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات محرم »
شهید جمشید زردشت در روز دوم این عملیات به فیض عظمای شهادت نایل شد. آقای الله مراد مقصودی درباره خصوصیات و رفتار این شهید بزرگوار‌ می‌گوید: خدا او را رحمت کند. از انسانهای مخلص بود. شبهایی که ما استراحت می‌کردیم‌. ایشان در حال خدمت به بچه‌ها بود. واقعا" آدم باحالی بود. اهل نماز‌، اهل اذان گفتن‌، غذا دادن‌، ظرف شستن‌، یعنی نمی‌گذاشت هیچ کس کار کند‌. همراه ما صبحگاه می‌آمد. کلاس می‌آمد. کارهای شخصی خود را انجام می‌داد و...
شهدا سال 65 -خاطرات شهید سعید شاهدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سعيد شاهدي »
اشک خدایا! دلم تنگ است. دلم چون آتش شعله‌ور می‌سوزد. خدایا! آتش دل، وجودم را آب کرد، بخار کرد. خدایا! دوست می‌داشتم بسوزم در عشقت، نه درون حرف مردم، از آنهایی که بدتر از خنجرهای زهر آلود از آن چشم‌های پلید و کثیف می‌دانم، خوب می‌دانم که هر گاه این شعله به پا خیزد، برای خاموش کردن آن باید بگریم، از درون خود بشدت بگریم، تلخ و با شدت بگریم. باید اشک ریزم تا که چشم بخشکد، چشم من...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید علی محمد زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در دومین روز از دی‌ماه سال ۱۳۴۵، در آباده طشک از توابع نی‌ریز، چشمان زیبای «علی‌محمد» به دنیای خاکی باز شد و دنیایی از شادی و مهربانی را با خود به همراه آورد. روح دیانت و تقوای حاکم بر خانواده علی‌محمد را با اصول اصیل اسلامی آشنا کرد و پرورش داد. انجام فرایض دینی را از همان اوان کودکی به او یاد دادند. دوران تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در زادگاه خویش با موفقیت سپری کرد. سپس برای...